جاده خآکی

نوشته های یه رهگذر غریب

خدایا!!

خدايا!

گاهي که دلم از اين و آن و زمين و زمان مي گيره،

نگاهم را به سوي تو و آسمون مي گيرم،

و آنقدر با تو درد دل مي کنم،

تا کم کم چشم ايم با ابرهاي بهار مسابقه مي گذارند.

و پس از اون که قلبم سبک مي شه.

تو مي آيي و تمام فضايي دلم را پر مي کني.

آن وقت ديگر آرام مي شم.

و احساس مي کنم هيچ چيز نمي تونه مرا از پاي دربياره،

چون تو را در قلبم دارم.

 

[ سه شنبه 14 مرداد 1391برچسب:خدایا, ] [ 17:8 ] [ محمود فرجی ] [ ]
[ طراح قالب: آوازک | Theme By Avazak.ir ]