جاده خآکی

نوشته های یه رهگذر غریب

نقاش

 شنیده ام که تو عکس شکسته می کشی با رنگ

 

 

 

اگر حقیقت است بیا من شکسته ام بی سنگ

 

 

 

مرا تو ساده بکش با تمام سادگی ام

 

 

 

و تلخ و تلخ و تکیده ولی کمی پر رنگ

 

 

 

مرا به رنگ روشن صد التماس تیره بکش

 

 

 

کنار کوچه بن بست و خالی از آهنگ

 

 

 

اگر تو معنی پرپر زدن ندانستی

 

 

 

پرنده ای بکش و یک قفس ولی دل تنگ

 

 

 

قرار هر دوی ما بر مدار ماندن بود

 

 

 

ببین که بی قرار توام هنوز بی نیرنگ

 

 

 

مرا تو خسته بکش، پاره کن شکسته بکش

 

شکسته از دل سنگی و خسته از دل تنگ

[ یک شنبه 31 ارديبهشت 1396برچسب:, ] [ 20:26 ] [ محمود فرجی ] [ ]
زخم

 بعضی از زخمها رو باید درمان کنی تا بتونی به راهت ادامه بدی بعضی زخمها باید باقی بمونه تا هیچوقت راهت رو گم نکنی

[ یک شنبه 31 ارديبهشت 1396برچسب:زخم, ] [ 19:29 ] [ محمود فرجی ] [ ]
شرکت عمرانی اروم یول توپراق جم
شرکت عمرانی سهامی خاص اروم یول توپراق جم به شماره ثبت 15182

 

احداث و پیمانکاری ساختمان و آپارتمان

احداث راه، سد ، پل سازی و عملیات راهداری

احداث پارک و فضاهای تفریحی

عملیات زیباسازی ، نوسازی شهری

احداث و نوسازی ابنیه

احداث کانال و آبرسانی، احداث معابر و جدول گذاری

اجرای تاسیسات ساختمانی و کارخانجات

شماره تماس مدیر عامل : مهندس محمود فرجی  09149509634

آدرس:ارومیه شهرک ایثار خیابان اتحاد کوی 8 پ78

 

[ یک شنبه 6 ارديبهشت 1394برچسب:شرکت عمرانی اروم یول توپراق جم , ] [ 19:35 ] [ محمود فرجی ] [ ]
ماهگرد ازدواج

شکرخدایی که تورابرای من 
              ومن را برای توآفرید
                     آغوشت را مأوای آرامشم قرارداد
                                وضربان قلبت را صدای لالایی شبانه ام
                                      شکرخدایی که عشقت را درقلبم شعله ورکرد
                                                      ویادت را درخاطرم همیشه زیبا نمود
                                                                  شکرخدایی که مرا ازعطرتنت مست کرد
                                                   تادرآسمان زندگی با یاد تو عاشقانه پروازکنم
                                           شکرخدایی که برای رسیدن به آرامش
                                  چشمانت را به من هدیه کرد    
ودردوری و دلتنگی تنها مرهم دل آشفته ام را صدای توقرارداد

                                    
شکرخدایی که عشق تورا دردلم قرارداد

[ جمعه 17 آبان 1393برچسب:ماهگرد ازدواج, ] [ 22:15 ] [ محمود فرجی ] [ ]
کسی را دارم

کسی را دارم....
که انقدر برایم کسی هست که
نگاهم دنبال کسی نیست
و
هزاران بار فریاد زده ام و میزنم که دیگر
کسی به چشمانم نمی آید "هرگز"
و هیچ نگاهی،
دلم را نمی لرزاند "هرگز"
تنها یک نفر هست که همانند
گنجینه ای گرانبها در دلم جای گرفته !
انسان که سهل است،
وجودش را به دنیا هم نمی دهم!

[ جمعه 18 آذر 1393برچسب:کسی را دارم, ] [ 17:14 ] [ محمود فرجی ] [ ]
فکرش رو بکن

فکرشو کن  . . .

اینهمه حرف روی کیبورد باشه ولی تو نتونی .. اون چیزی رو که میخوای . . .

اون چیزی که حرف دلته رو تایپش کنی  . . . 

سلامتی  حرفای دلم  و دلت که هیچکی ازش خبر نداره . . . 

[ جمعه 28 آذر 1393برچسب:فکرشو کن, ] [ 17:4 ] [ محمود فرجی ] [ ]
مرد

مــــرد


چــیزی داره بــه نـــام غـــرور


بــرای هـــمین هــمه فــکر مــیکـنن دلــش از ســنگــه


وگـــرنـه .. هـــزار بــار بــیشتر از زن بـه احـساسـات و نوازش نــیاز داره



بــاور نــداری ؟؟؟

آهـــنگــی غــمگـین تـر از صــدای گـریـه ی مــرد ســراغ داری ؟؟!

 

57561665018335932708.jpg

[ جمعه 28 آذر 1393برچسب:مرد, ] [ 17:1 ] [ محمود فرجی ] [ ]
love

ساده بگم...

دوست دارم                                                                 

 

 

ـ

[ پنج شنبه 9 مرداد 1393برچسب:, ] [ 11:8 ] [ محمود فرجی ] [ ]
.....

من ..

دلم می گیرد !..

وقتی ..

می نویسم فقط برای تو ..

ولی ..

همه می خوانند الا تو ...!!

 

[ جمعه 30 خرداد 1391برچسب:, ] [ 14:48 ] [ محمود فرجی ] [ ]
دیروز

فردا و دیروز با هم دست به یکی کردند

دیروز با خاطراتش مرا فریب داد

فردا هم با وعده هایش مرا خواب کرد

وقتی چشم گشودم امروز هم گذشته بود!

(غروب دلتنگی)

[ جمعه 30 خرداد 1393برچسب:دیروز, ] [ 14:28 ] [ محمود فرجی ] [ ]
آدم ها...

وقتی احساس ها رنگ می بازند...

وقتی دیدارها زیر پای هر حادثه ای له می شوند

بی آنکه جاودانگی را لمس کنند...

وقتی لبخندهایت پشت انتظارهای طولانی جا خوش می کنند

وقتی دوستت دارم هایت را با مداد سفید می نویسی که دیده نشوند

وقتی اشک هایت زیر پلک هایت پنهان می ماند

وقتی برای گفتن <این من هستم> هزاران  نقاب داری

دیگر برای ترساندن پرنده ها نیازی به مترسک نیست!

...آدم ها ترسناک ترند...

[ جمعه 30 خرداد 1393برچسب:آدم ها, ] [ 14:25 ] [ محمود فرجی ] [ ]
مرد و زن

مرد شوکت زندگی ست... زن شکوه زندگی

 

مرد عظمت است... زن زیبایی

 

مرد قدرت است... زن برکت

 

مرد بودن است... زن شدن

 

مرد هیبت است... زن طراوت


شوکت بی شکوه

 

عظمت بی زیبایی

 

قدرت بی برکت

 

بودن بی شدن

 

و هیبت بی طراوت...

 

زیبا نمیشود .


  زن و مرد مکمل یکدیگرند

 

[ دو شنبه 12 خرداد 1393برچسب:, ] [ 18:12 ] [ محمود فرجی ] [ ]
حکایت من

حکایت من ....

 

حکایت کسی هست.. که عاشق دریا بود اما قایقی نداشت..

 

دلباخته سفر بود اما همسفر نداشت....

 

حکایت کسی بود که زجر کشید اما ضجه نزد...

 

زخم داشت اما ننالید...گریه کرد اما اشک نریخت...

 

حکایت من ....

 

حکایت کسی هست که پر از فریاد بود ..اما...

 

 

سکوت کرد..تا همه صداهارو بشنود...

 

حکایت من .......

 

[ جمعه 27 دی 1392برچسب:, ] [ 20:58 ] [ محمود فرجی ] [ ]
سکوت

سکوت یعنی تو چشماش نگاه کنی و حرفتو نتونی بگی.

 

سکوت یعنی باحسرت نگاش کنی.

 

سکوت یعنی حرفت تو گلوت بمونه.

 

یعنی باهاش باشی و مثل همیشه حرف از خودت نزنی.

 

سکوت یعنی داد بزنی که میخوامت.

 

سکوت وقتی سخته که ازش سوالی کنی و منتظر جوابش باشی.

 

سختی سکوت اینه که تکلیف خودتو ندونی.

 

تقدیم به کسانی که سکوت فریادشان است.

 


[ جمعه 27 دی 1392برچسب:, ] [ 20:45 ] [ محمود فرجی ] [ ]
زخم...


من هم ادمم...

 

زخم دارم....

 

حتما که نباید جایش را نشانت دهم...


 

 

[ جمعه 27 دی 1392برچسب:, ] [ 19:50 ] [ محمود فرجی ] [ ]
بغض


چه حـرف

بی ربـطیست

کـــه مــرد

گریـــه نمــی کند !


گاهـــی آنقدر بغــــض نشکسته داری ...

کـــه فقـــط


بایــد مـــرد بــاشـی

تـا بتوانی گریـــه کنـــی

 


[ جمعه 27 دی 1392برچسب:, ] [ 19:41 ] [ محمود فرجی ] [ ]
دست خدا

 

رویای با تو بودن انرژی و امیدی به من می دهد که وصفش نمیتوان کرد اما وقتی به نقطه ای که ایستاده ام نگاه می اندازم و سیری در زندگی می کنم و میبینم که چطور ناتوان هستم در مقابل سرنوشت ،پای اراده ام سست می شود و رویایم در هم میشکند.کاش که کسی مرا می فهمید که چگونه عاجز مانده ام اما دوباره به خود می آیم و میگویم هرچه در توان دارم باید بگذارم و از نو به پا خیزم سرتا پا  میشوم شوق و ذوق، شوق و ذوق به تو رسیدن ،ماندن در کنار تو سرشار از سرور و شادی بدور از غم و تنهایی و از همه مشکلات گذشته و تلخ کامی راه.

دلم میخواهد بنویسم،بنویسم از این درد،از این غم جانکاه،از زخم ها که روز به روز بر جسم و روحم مینشیند و در هم میشکندم آنگاه فریادی میکشم در دل،فریادی پر ازسکوت،فریادی که هیچ گوشی یارای شنیدنش را ندارد

جز خدا...

خدایی که در این نزدیکیست،خدایی که میشنود،خدایی که میبیند،می بیند شکستنت را، میشنود خرد شدن استخوانهای غرورت را.

صدایم میزند...

نمی شنوم...

خدایا کجاست گوش شنوایم، کجاست چشم بینایم ،که ترا ببینم. یاری رسانیت را ببینم، ناچار سر در گریبان میکشم و دل به زندگی پرطلاطم میسپارم شاید که چنین رقم خورده، زندگی برایم با رنگ سیاه نقاشی شده.

اما نه....

صدایی از درونم فریاد میزند

آخر او هم تنهاست میداند بی کسی چه دردی دارد.

این خدا مرا تنها نمیگذارد

 

[ پنج شنبه 16 آبان 1392برچسب:, ] [ 11:20 ] [ محمود فرجی ] [ ]

سلام
امروز میخوام درمورد یکی از خوانندگان بد تربیت وبلاگ حرف بزنم با اینکه قرار نبود در موردش حرفی بزنم و اصلا نوشته ای درموردش باشه حتی بخاطرش چندین بار به عزیزترین دوستم تذکر دادم که جوابشو نده چونکه هم دهن شدن با همچین افرادی در شان خانومیت شما نیست تا خودش بفهمه و بره اما انگار خواننده ما این چیزا رو درک نمیکنن و معنی احترام رو نمی فهمن. برای همین من خودم میگم بهش تا واسطه ای نباشه :
خانوم محترم اگه آشنایی و دوستی بوده دیگه تموم شده در این رابطه و دوستی هیچ کسی غیر از من نقشی نداشته و نداره  شاید اولین روزای جدایی ناراحت شده باشم بخاطر جدایی اما الان خیلی خوشحالم که این جدایی باعث شد تا بهتر باطنتو بشناسم.نیازی نبوده کسی واسطه بشه یا نقشی داشته باشه همونطور که خودت هم میدونی این تصمیم خودم بوده و هست چندین بار هم بهت قبلا گفته بودم که من این رابطه رو نمیخوام.با اینکه اهمیتی نداره که چه فکر و نظری داری یا اصلا چی مینویسی ،همکار و دوست گل من هم اصلا وقت نمیکنه نظراتتو بخونه منم نخونده اکثرشو پاک میکنم تا بی احترامی های سرکار رو عزیزان دیگر نبینن.
در آخر هم از بهترین دوست و همکار و یار و رفیق خوبم حمیده خانوم  کمال تشکرو دارم که تو این وضعیت که من تو سربازی و پادگان هستم مثل همیشه زحمت مدیریت وبلاگ رو بعهده گرفتن.

 

یک تذکر هم به این خانوم نا محترم بدم اگه یه بار دیگه حرفی و کلامی بشنوم و ببینم ازش خوب میدونه که خودم چطور برخوردی باهاش میکنم که لایقش باشه . ((کم هم پیش من سوتی نداره)).درضمن توهین به هرکسی جرمه و نظرات بصورت مکتوب هستن. لطفا خودتونو جمع کنین تا جمع نکردنتون.
 

[ جمعه 22 شهريور 1392برچسب:, ] [ 22:23 ] [ محمود فرجی ] [ ]
بیاد 92/3/23

صبر سنگ

 

روز اول پیش خود گفتم

دیگرش هرگز نخواهم دید

روز دوم باز می گفتم

لیک با اندوه و با تردید

 

روز سوم هم گذشت اما

بر سر پیمان خود بودم

ظلمت زندان مرا می کشت

باز زندانبان خود بودم

 

آن من دیوانۀ عاصی

در درونم های وهو می  کرد

مشت بر دیوارها می کفت

روزنی را جستجو می کرد

 

در درونم راه می پیمود

همچو روحی در شبستانی

بر درونم سایه می افکند

همچو ابری بر بیابانی

 

می شنیدم نیمه شب در خواب

های های گریه هایش را

در صدایم گوش می کردم

درد سیال صدایش را

 

شرمگین می خواندمش بر خویش

از چه رو بیهوده گریانی

در میان گریه می نالید

دوستش دارم،نمی دانی

 

بانگ او آن بانگ لرزان بود

کز جهانی دور بر می خاست

لیک در من تا که می پیچید

مرده ای از گور بر می خاست

 

مرده ای کز پیکرش می ریخت

عطر شور انگیز شب بوها

قلب من در سینه می لرزید

مثل قلب بچه آهوها

 

در سیاهی پیش می آمد

جسمش از ذرات ظلمت بود

چون به من نزدیکتر می شد

ورطه تاریک لذت بود

 

می نشستم خسته در بستر

خیره در چشمان رویاها

زورق اندیشه ام، آرام

می گذشت از مرز دنیاها

 

باز تصویری غبار آلود

زان شب کوچک، شب میعاد

زان اطاق ساکت سرشار

از سعادت های بی بنیاد

 

در سیاهی دست های من

می شکفت از حس دستانش

شکل سرگردانی من بود

بوی غم می داد چشمانش

 

ریشه هامان در سیاهی ها

قلب هامان، میوه های نور

یکدیگر را سیر می کردیم

با بهار باغهای دور

 

می نشستم خسته در بستر

خیره در چشمان رویاها

زرورق اندیشه ام، آرام

می گذشت از مرز دنیاها

 

روزها رفتند و من دیگر

خود نمی دانم کدامینم

آن من سرسخت مغرورم

یا من مغلوب دیرینم؟

 

بگذرم گر از سر پیمان

می کشد این غم دگر بارم

می نشینم شاید او آید

عاقبت روزی بدیدارم

[ پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:صبر سنگ, ] [ 16:56 ] [ محمود فرجی ] [ ]
مخاطب خاص باشه خودش خاص میشه...!

 

❤═══════════ ♥ೋღ☃ღೋ♥ ════════════❤❤

مخاطب خاص اگه خــــــــاص باشه ! ...

لازم نیست شما دورش رو از این و اون

خلوت کنی خودش

واسه بودن شما جا باز می کنه... !

لازم نیست واسش دنیا رو بخرید تا بمونه ...

خودش قدر یه شاخه گلتون رو می دونه !

لازم نیست هر کسی رو توجیه کنید که

ایشون ماله شماست ...

خودش تو رو به همه دنیا نشون میده و

میگه این ماله منه !

لازم نیست به فکر رفتنش باشید

خودش به شما ثابت می کنه اومده

بمونه ...
❤═══════════ ♥ೋღ☃ღೋ♥ ════════════❤❤
 
[ پنج شنبه 27 تير 1392برچسب:, ] [ 16:22 ] [ محمود فرجی ] [ ]
تو....
چــَ‌نــ‌دﮮ سـ‌تـــْ ، بـَ‌رآﮮِ خـ‌ودَ نـَ‌نــ‌وشـ‌تــ‌ه اَمـْ

چـ‌نــ‌دﮮ سـ‌تــْ ، ڪه اَز یـــآدِ خــ‌ود رَفـ‌تـ‌ه اَمـْ

وَ تـَ‌نـ‌هـــآ یــآدِ [ یــِ‌ڪ نـَ‌فــَ‌ر ]

بـَ‌رآیــَ‌مـْ آرآمــِ‌ش بــَ‌خــ‌ش اَسـ‌تــْ .

ایــ‌טּ یـَ‌عـ‌نـــﮯ ، دُنـ‌یــآﮮِ مــَ‌טּ دَر دو حــَ‌رفــْ خـُ‌لـــآصـ‌ه مـﮯ شـَ‌وَد :

[ تـــــــــــــ‌و ]
 
 
[ پنج شنبه 27 تير 1392برچسب:, ] [ 16:17 ] [ محمود فرجی ] [ ]

 

چـِـقـــَـدر پـیـــراهــَـن هــاـےِ پـُـشتــــِ ویـتــریـنـــِ مَـغـآزه هـآ قَـشـَـنـگــَـنـد (!)

تــو را ڪـﮧ در آنـہـــا تَــصـَـوّر میـڪُـنـَمــ ...

وَسـوَســﮧـےِ خــَـریـدَنــِشـآنـــ بـﮧ ســَــرَمــ مـیـزنـــَـد . . .

اَمــ(!)ــا . . .

مـےـبـیـنــے (!؟)

فـقـط همین مـآنـدهـ بــود ...

اینـہــا نـبــودنـتـــْـ را بـﮧ رُخــَـمـ بِــِڪـِـشـَـنــد

ڪـﮧ "ڪِـشیـدَنــــد (!) ✘
 

 
[ پنج شنبه 27 تير 1392برچسب:, ] [ 16:13 ] [ محمود فرجی ] [ ]
من در این دلواپسی ها مانده ام تنها

•◕✖▒من در این دلواپسـے ها نشسته ام تنها

•◕✖▒مـے خواهم با تو سخن بگویم

•◕✖▒مـے خواهم باز چهره ات را با همان لبخند کودکانه ببینم

•◕✖▒مـے خواهم هر چه انتهایش به اسم تو و یاد تو ختم مـے شود

•◕✖▒شعر هایم ناتمام ماندند

•◕✖▒اسیر دلتنگـے شدم من

•◕✖▒و خواب مرا به رویاـے با تو بودن مـے رساند

•◕✖▒کاش خیابان هاـے شلوغ سهم ما نبود.

•◕✖▒اما..غصه اـے نخواهم خورد...

•◕✖▒اشکهایم را برای شانه هاـے تو ذخیره خواهم کرد

•◕✖▒حرف هاـے ناتمامم را به روـے دیوار قلبم حک مـے کنم

•◕✖▒و با دیدنت همه را تکمیل مـے کنم

 

[ پنج شنبه 27 تير 1392برچسب:, ] [ 16:9 ] [ محمود فرجی ] [ ]
مخاطب خیلی خاص

(مخاطب خیلی خاص)


هروقت که خواستم از تو نخونم چشمات نزاشت و افتاد بجونم
شاید قراره تا آخر عمر
اسم تو باشه ورد ِ زبونم
تنها رفیق ِ روزای سختی تنهام نزار تا تنها نمونم تنها نمونم
هم دلبری کن هم دل بسوزون
هم دوست شو هم تشنه به خونم
عاشق کشی با چشمات عجین ِ من تشنه ی این عاشق کشونم
باهرکی قهری با هرکی آشتی
با من خودت باش نامهربونم
تو فرض کن که حق با تو باشه
من واسه این عشق خیلی جوونم
اما تونستم با تو بفهمم هرچی که از عشق باید بدونم باید بدونم
هم دوست شو هم تشنه به خونم
عاشق کشی با چشمات عجین ِ من تشنه ی این عاشق کشونم
.
.
.
هم دلبری کن هم دل بسوزون
هم دوست شو هم تشنه به خونم
عاشق کشی با چشمات عجین ِ.من تشنه ی این عاشق کشونم
هم دلبری کن هم دل بسوزون
هم دوست شو هم تشنه به خونم
عاشق کشی با چشمات عجین ِ من تشنه ی این عاشق کشونم

[ پنج شنبه 27 تير 1392برچسب:, ] [ 15:53 ] [ محمود فرجی ] [ ]
ها..

کاربرد ( ها ) برای عزیزم :

ها  = خب !

ها = بله !

هـــــا ؟ = چیچی میگی ؟! 

ها = برو خودتی !

ها ها ! = تایید حرف

ها = پسندیدن

ها باشه = بیشین تا بیام !

هـــاآآآ = شاخ و شونه کشیدن :)

ها ؟ = تعجب !

[ پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, ] [ 10:16 ] [ محمود فرجی ] [ ]
بوی گل

این مطلب کپیه ولی حرف دلم بود

دستم بوی گل میداد .. مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند !

اما هیچکس فکر نکرد که شاید من گلی کاشته باشم ..

 

هیچوقت زود تصمیم نگیر....هیچوقت

[ پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, ] [ 10:8 ] [ محمود فرجی ] [ ]
لبخند...

لبخند زدن خیلی راحتره

 

تا بخوای به همه توضیح بدی

 

چرا حالت خوب نیست...!!!

 

حالا میفهمی دلیل لبخندهامو؟!!

[ پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:لبخند, ] [ 9:55 ] [ محمود فرجی ] [ ]
منو ببخش


تو رو به خدا بعد من مواظب خودت باش 

گریه نکن آروم بگیر ، به فکر زندگیت باش

غصه ام میشه اگه بفهمم داری غصه میخوری

شکایت از کسی نکن برو که خیلی دلخوری

دلت نگیره مهربون عاشقتم اینو بدون

دلم گرفته میدونی؟! از هم جدا کردنمون

دل نگرونتم همه اش ، اگه خطا کردم ببخش 

بازم منو به خاطر تموم خوبی هات ببخش

منو ببخش ...

منو ببخش ...

اصلا فراموشم کن و فکر کن منو نداشتی

اینجوری خیلی بهتره بگو منو نخواستی

برو بگو تنهایی رو خیلی زیاد دوسش داری 

اگه تو تنها بمونی با کسی کاری نداری

 

دلت نگیره مهربون عاشقتم اینو بدون

دلم گرفته میدونی؟! از هم جدا کردنمون

دل نگرونتم همه اش ، اگه خطا کردم ببخش 

بازم منو به خاطر تموم خوبی هات ببخش

منو ببخش ...

منو ببخش ...

(مرجان کندی)

لینک دانلود آهنگ : download

[ دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:مرجان کندی, ] [ 3:38 ] [ محمود فرجی ] [ ]
برگ اعزام به تنهایی ها

 

اگر گاهی ندانسته به احساس تو خندیدیم

و یا از روی خودخواهی فقط خود را پسندیدم

اگر از دست من در خلوت خود گریه ای کردی

اگر بد کردم و هرگز به روی خود نیاوردی

اگر زخمی چشیدی گاه گاهی از زبان من

اگر رنجیده خاطر گشتی از لحن بیان من

                                        حلالم کن 

 

سلام به همه عزیزانم

خیلی وقت ها زندگی خوشی ها داره اما سختی هایی هم داره ، جدایی ها داره و به هم رسیدن ها داره، ولی چیزی که درد داره جدایی بعد از رسیدنه .اون وقتی که کسی بشه همه کس و همه نفست همه جون و همه دلت، کسی که حرفتو به اون بتونی بزنی تو دنیا، وقتی درد داری غم داری یا خسته ای همه بگن بهت چته اما وقت گفتن زبونت بند بیاد نتونی بگی چی کم داری و چته  فقط نگاه کنی و یه لبخند تحویلشون بدی

فقط پیش اونه که آرامش پیدا میکنی امید بفردا میگیری، وای از روزی که بخوان ترو ازش جدا کنن

 

نمی دانم اگر روزی نباشی چگونه سوز دل را چاره سازم

نمی دانم اگر روزی نباشی کدامین قبله گیرم سوی نمازم

نمی دانم اگر روزی نباشی چگونه تا خدا پرواز گیرم

نمی دانم اگر روزی نباشی کدامین راه برد سوی حجازم

نمی دانم اگر روزی نباشی چگونه غصه را از خود برانم

نمی دانم اگر روزی نباشی کدامین چنگ دل را از دل نوازم

نمی دانم اگر روزی نباشی چگونه چشمام در آینه بدوزم

نمی دانم اگر روزی نباشی کدامین محرم آید پیش رازم

نمی دانم اگر روزی نباشی کدامین گل کشد در باغ نازم

نمی دانم اگر روزی نباشی چگونه رازی از خود قصه گوید

نمی دانم اگر روزی نباشی کدامین شیشه می دارد مجالم

نمی دانم اگر روزی نباشی چگونه از شوق شعر گویم...

 

حالا هم حکایت سربازی ما شده این

من یه مدت نیستم یعنی می برنم سربازی تو این مدت دوست و رفیق خوبم حمیده خانوم زحمت مدیریت وبلاگو میکشه

ازش خیلی ممنونم که همیشه جز زحمت چیزی براش نداشتم...

از شمام ممنون میشم اگه با نظرات زیباتون وبلاگمونو قشنگتر کنین

 پس فردا قراره ببرنم سرباز، واسه منم دعا کنین تا به سلامت برگردم کنار کسی که دوستش دارم ، نگذارم بیشتر از این احساس تنهایی کنه چون میدونم بعد خدا اون دل مهربونش به بودن من کنارش خوشه

فقط اینو بگم تا همیشه کنارتم، بدی ازم زیاد دیدی ولی به خوبیات حلالم کن(((دوستت دارم)))

 

 

[ یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, ] [ 2:41 ] [ محمود فرجی ] [ ]
خاطره کودکی

کاش بچه بودم و از دنیا همین تفریحاتو داشتم...
با چه بد بختی خر مگسو و زنده میگرفتم ،
بعد مینداختمش تو شیشه پنی سیلین درشم می بستم میزاشتمش تو فریزر
بعد چند دقیقه میرفتم سراغش ،
این مگس بد بخت یخ که میزد بی حرکت میشد ،
بعد میزاشتمش جلو افتاب گرم که میشد کم کم دست و پاش تکون میخورد و جون میگرفت منم کلی ذوووووق میکردم

حالا این کوچیکترین حیوان آزاریم بود

یادش بخیر کودکیا...

[ پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:, ] [ 1:48 ] [ محمود فرجی ] [ ]
ولنتاین

سلام

وقتی دوست نداری روزی رو زور که نیست نمیشه دوست داشت. بهش میگن روز عشق اما من اسمشو گذاشتم روز دلتنگی. نمیدونم چرا همه دلتنگیای دنیا تو این روز میریزن تو دلم، شاید شاید.....نمیدونم

 

((ولنتاین مبارک))

 

 

 

دلم برای کسی تنگ است که دل تنگ است…
دلم برای کسی تنگ است که طلوع عشق را به قلب من هدیه می دهد …
دلم برای کسی تنگ است كه با زیبایی کلامش مرا در عشقش غرق می کند…
دلم برای کسی تنگ است که تنم آغوشش را می طلبد …
دلم برای کسی تنگ است که دستانم دستان پر مهرش را می طلبد...
دلم برای کسی تنگ است که چشمانم چشمانش را می طلبد …
دلم برای کسی تنگ است که مرهم زخمهای کهنه است…
دلم برای کسی تنگ است که سرم شانه هایش را آرزو دارد…
دلم برای کسی تنگ است که گوشهایم شنیدن صدایش را حسرت می کشد …
دلم برای کسی تنگ است که شامم به دنبال عطر تن اوست…
دلم برای کسی تنگ است که اشکهایم را دیده…
دلم برای کسی تنگ است که تنهاییم را چشیده…
دلم برای کسی تنگ است که سرنوشتش همانند من است…
دلم برای کسی تنگ است که دلش همانند دل من است…
دلم برای کسی تنگ است که تنهاییش تنهایی من است…
دلم برای کسی تنگ است که محرم اسرار است…
دلم برای کسی تنگ است که راهنمای زندگیست…
دلم برای کسی تنگ است که قلب من برای داشتنش عمرها صبر می کند…
دلم برای کسی تنگ است که دوست نام اوست…
دلم برای کسی تنگ است که دوستیش بدون (( تا )) است…
دلم برای کسی تنگ است که دل تنگ دل تنگی هایم است…
دلم برای کسی تنگ است...
[ چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:ولنتاین,دلتنگ, ] [ 4:29 ] [ محمود فرجی ] [ ]
قسمتی از زندگی

 

ادمهایی هستند که گاهی در زندگی باور هایی غلط دارند و حاضر به عوض کردن آن هم نمی شوند.


البته این مشکلی بود که دوستم داشت .نگاهش به زندگی جوری متفاوت بود.این دیدشو دوست داشتم اما گاهی این دید به روح و روانش ضربه ای میزد که من بیشتر از اون ناراحت میشدم.

اما من زندگی را با دیدی پر از اعتماد به نفس مینگریستم گاه زندگی را دوست نداشتم و گاهی عاشقش میشدم. نمی خواستم دیدشو تغییر بدم نمی خواستم واقعیت درونشو تقییر بدم نمی خواستم اون چیزی که نیست رو بهش تحمیل کنم.

اما می خواستم زندگی رو پر امید نگاه کنه میخواستم اینقدر اعتماد به نفس مثل خودم داشته باشه که گاهی اتفاقای بد هم به فال نیک بگیره.

اینقدر دوستش داشتم که حاضر بودم تمام راه زندگی رو با تمام سختی هاش کمکش کنم و او به من درس زندگی بدهد.درس معرفت ،درس عاشقی ،درس پایداری وهمینطور درس عشق را به من دهد.

زیرا که او مرا به خاطر چیزی که ظاهرم نشان میداد نمی خواست به خاطر واقعیت درونم میخواست و من به خاطر اعتمادی که به من داشت حاضر به کردن هر کاری بودم و او بدتر هر کاری را حاضر بود به خاطر من انجام دهد.

در زندگی واقعی دنیایی،باید به پای دوستت بسوزی و بسازی اما در زندگی امروزه که پر از کلاه برداری و بیمعرفتی است سخته دوستی مثل دوستی منو دوستم پیدا کرد.

اما ما سعی کردیم دوستیمون جوری باشه که هر کس شنید حسودی کند یا غبطه بخوره.زندگی را باور داشتیم.باور داشتیم در زندگی با اون همه عظمتش با گرفتن یک انتخاب غلط راه زندگی گم میشود زندگی و تابلو های راهنمایش عوض میشوند.

زیرا الان دیگر جمله دوستت دارم برای ما تکراری شده است عشق الکی شده است زندگی سخت شده است.زمانی که کسی میگه دستت دارم شاید تصور کنید تنها چند واژه ی ساده در کنار هم گذاشته اند و جمله را بیان کرده اند...این تنها یک جمله نیست!دنیا لبریز از رویا های سبزو سرخه!

همین جمله کوتاه!اری همین چند واژه خود کتابیست سرشار از معنا...دوستت دارم یعنی بی حضور تو زندگی برایم بی معناست.

چیزی میگویم به یاد داشته باشید کسی که خیلی دوستتون داشته باشه همیشه نگرانتان است بخاطر همین بیشتر از اینکه بگه دوستت دارم میگه مواظب خودت باش...             

      راستی یه نفر مواظب خودت باش

[ سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:, ] [ 22:44 ] [ محمود فرجی ] [ ]
خودم

امشب دلتنگ شدم نه برا نبودن هااش نه برا بغل های گرمش

برا خودم خیییلی وقت بود به خودم فکر نکرده بوودم! چه بیهوده فقط برا کسب کردن نمره با سختی هاا میجنگم

بر سر اینکه امرز امتحان داشتم بازم کم خوابیددم دارم دیوونه میشم انگار رگ های مغزمو گفته باشن و از 2 طرف

بکشند.دلم برا خودم تنگ شده برا لبخند هااام ،باز خوبه او هست درسته پیشم نیست یادش هست

اون بهم زندگی میبخشه وقتی باهام میحرفه دلتنگی هاام هفته سختمو فراموش میکنم،

کل وقایق زندگیمو دارم براش تعریف میکنم اخ من خراب اون لبخندتم چقدر بهم آرامش میده فکر اینکه فردا

بازم با حوصله با عشق به حرفام به دلتنگی هاام گوش میدی تو دلم هیجانی پدید میاره.

عزیزم خستم چرا گفتن اینکه دوستت دارم برام سخته چرا نمیدونی این هارو برای تو مینویسم که بخوانی

اما افسوس که دیگران میخوانند و یاد عشق خود می افتند...

نمیدانم چه میکنی،شاید درس میخوانی امیدوارم موفق باشی،با تو احساس یگانگی دارم خوشحالیت،خوشحالیی در دلم برمی انگیزد

دلم برات تنگییییده چقدر دوست دارم ببینمت،باز خوبه عکست هست چون بدون لبخندت بدون لبات حتما

خواهم مرد.

[ سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:, ] [ 22:3 ] [ محمود فرجی ] [ ]
خدای من

خدای من خداییست که اگر سرش فریاد کشیدم

به جای اینکه با مشت به دهانم بزند با انگشتان مهربانش

نوازشم میکند و می گوید:

میدانم جز من کسی نداری...!!!!

[ سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:, ] [ 21:43 ] [ محمود فرجی ] [ ]
شاه عشق


آمدم ای شاه ، پناهم بده خط امانی ز گناهم بده
ای حَرمَت ملجأ در ماندگان دور مران از در و ، راهم بده
ای گل بی خار گلستان عشق قرب مکانی چو گیاهم بده
لایق وصل تو که من نیستم اِذن به یک لحظه نگاهم بده
ای که حَریمت به مَثَل کهرباست شوق وسبک خیزی کاهم بده
تاکه ز عشق تو گدازم چو شمع گرمی جان سوز به آهم بده
لشگرشیطان به کمین من است بی کسم ای، شاه پناهم بده
از صف مژگان نگهی کن به من با نظری ، یار و سپاهم بده
در شب اول که به قبرم نهند نور بدان شام سیاهم بده
ای که عطا بخش همه عالمی جمله ی حاجات مرا هم بده

(مشهدی کریمخانی)



[ دو شنبه 2 بهمن 1391برچسب:شاه عشق, ] [ 11:28 ] [ محمود فرجی ] [ ]
تنهایی.

تنهایی

یعنی یه وقتهایی هست

میبینی فقط خودتی و خودت!

رفیق داری

همــــــــدرد نداری!

خانواده داری

حمــــــــایت نداری!

عشق داری

تکیـــــــــه گاه نداری!

مثل همیــــشه….

همه چــــــی داری

و هیـــــچی نداری!

 

[ شنبه 23 دی 1391برچسب:, ] [ 13:0 ] [ محمود فرجی ] [ ]
چوپان دروغگو

 

 

 


چوپان قصه دروغگو نبود

 

او از فرط تنهایی فریاد گرگ سر می داد

 

افسوس کسی تنهاییش را حس نکرد

 

همه در پی گرگ بودند

فقط گرگ فهمید که چوپان چه قدر تنهاست...

 

[ جمعه 16 دی 1391برچسب:چوپان دروغگو, ] [ 18:33 ] [ محمود فرجی ] [ ]
دلم گرفته

 

[ جمعه 17 دی 1391برچسب:, ] [ 23:6 ] [ محمود فرجی ] [ ]
عشق و ترس

سکوت را تجربه کن و آیینه صفت شو
زندگی را در خود منعکس کن
ذهن خود را به آلبوم خاطرات مرده تبدیل نکن
همچون آیینه باش و لحظه لحظه زندگی کن
آیینه هرگز عکسی را در خود نمی گذارد همواره خالی است
عشق رایحه و روشنایی شناخت خویشتن و خود بودن است
عشق لبریزی شور و مستی است...سهیم شدن خویشتن با دیگران است
وقتی در میابی که از هستی جدا نیستی عشق تحقق میابد
عشق رابطه نیست مرتبه ای از وجود است
عشق به هیچ کس تکیه ندارد
آدمی عاشق نمی شود بلکه عین عشق می شود
البته وقتی عین عشق شد عاشق نیز هست
عاشقی محصول عشق است نه منبع عشق
اگر ندانی که کیستی عاشق نیز نخواهی بود
اگر ندانی که کیستی عین ترس خواهی شد
ترس نقطه ی مقابل عشق است ...نقطه مقابل عشق نفرت نیست
نفرت عشق وارونه است
در عشق آدمی بسط میابد در ترس آدمی منقبض میشود
عشق درهای دل آدمی را میگشاید...ترس درهای دل آدمی را می بندد
عشق اعتماد میکند و ترس شک می کند
در ترس آدمی احساس تنهایی میکند و در عشق آدمی محو میشود
در عشق مرزهای وجود آدمی میریزد

[ یک شنبه 10 دی 1391برچسب:, ] [ 22:34 ] [ محمود فرجی ] [ ]
seni seviyorum

Tek gerçeğimsin sevgiLi... SeninLe yaşıyorum, YüreğimLe seviyorum seni...Ne şiirLer seni anLatsın, ne şarkıLar seni söyLesin, BiLsin herkes, Sen Bana Aitsin... izin vermem kıymet biLmeyen diLLere düşmene, Ben bütün hikayeLerini dinLedim, bütün sevenLerin...Herkes gönLünün çektiği yere gitsin, Ama Sen Dünya Ahiret Benimsin..SeninLe güzeL ağLamak, güLmek, nefes aLmak, yaşamak, sevmek...Beni sensiz düşünme. KaLbim kaLbine, GözLerin gözLerime, ELLerin eLLerime Ait, Sensiz hiçbirsey seninLe herşeyim Ve sevgiLi Sen Nerde, KiminLe oLursan oL, Nereye Gidersen Git BANA AİTSİN

[ جمعه 8 دی 1391برچسب:, ] [ 21:56 ] [ محمود فرجی ] [ ]
[ طراح قالب: آوازک | Theme By Avazak.ir ]