جاده خآکی

نوشته های یه رهگذر غریب

دیروز

فردا و دیروز با هم دست به یکی کردند

دیروز با خاطراتش مرا فریب داد

فردا هم با وعده هایش مرا خواب کرد

وقتی چشم گشودم امروز هم گذشته بود!

(غروب دلتنگی)

[ جمعه 30 خرداد 1393برچسب:دیروز, ] [ 14:28 ] [ محمود فرجی ] [ ]
آدم ها...

وقتی احساس ها رنگ می بازند...

وقتی دیدارها زیر پای هر حادثه ای له می شوند

بی آنکه جاودانگی را لمس کنند...

وقتی لبخندهایت پشت انتظارهای طولانی جا خوش می کنند

وقتی دوستت دارم هایت را با مداد سفید می نویسی که دیده نشوند

وقتی اشک هایت زیر پلک هایت پنهان می ماند

وقتی برای گفتن <این من هستم> هزاران  نقاب داری

دیگر برای ترساندن پرنده ها نیازی به مترسک نیست!

...آدم ها ترسناک ترند...

[ جمعه 30 خرداد 1393برچسب:آدم ها, ] [ 14:25 ] [ محمود فرجی ] [ ]
مرد و زن

مرد شوکت زندگی ست... زن شکوه زندگی

 

مرد عظمت است... زن زیبایی

 

مرد قدرت است... زن برکت

 

مرد بودن است... زن شدن

 

مرد هیبت است... زن طراوت


شوکت بی شکوه

 

عظمت بی زیبایی

 

قدرت بی برکت

 

بودن بی شدن

 

و هیبت بی طراوت...

 

زیبا نمیشود .


  زن و مرد مکمل یکدیگرند

 

[ دو شنبه 12 خرداد 1393برچسب:, ] [ 18:12 ] [ محمود فرجی ] [ ]
[ طراح قالب: آوازک | Theme By Avazak.ir ]