یک روز می بوسمت!
پنهان کردن هم ندارد. مثل احساسات تو نیست که مخفی شان می کنی،
یا مثل خواب دیشب من که نباید تعبیر شود،
مثل نجابت چشمهای تو است ،
وقتی که توی سیاهی چشمهای من عریان می شوند.
عریانی اش پوشاندنی نیست ، پنهان نمی شود…
یک روز می بوسمت!
یکی از همین روزهایی که می خندانمت ،
یکی ازهمین خنده های تو را ناتمام می کنم و می بوسمت!
و بعد ، تو احتمالا سرخ می شوی ،
و من هم که پیش تو همیشه سرخم…
یک روز می بوسمت!
یک روز که باران می بارد ،
یک روز که چترمان دو نفره شده ،
یک روز که همه جا حسابی خیس است ،
یک روز که گونه هایت از سرما سرخ سرخ ،
آرام تر از هر چه تصورش را کنی ،
آهسته ،
می بوسمت…
یک روز می بوسمت!
هر چه پیش آید خوش آید!
حوصله ی حساب و کتاب کردن هم ندارم!
دلم ترسیده ، که مبادا از فردا دیگر « عشق من » نباشی........
به قول شاعر: عشق کلاس اول ، تنها چهار حرف است ،
اما کلاس آخر ، عشق هزار حرف است…