کاش می شد که به می لب بزنم
عشق خود را به جنون حد بزنم
کاش می شد که شقایق باشم
امن آغوش تو لایق باشم
کاش احساس مرا درک کنی
دل شکستن بازی اَت ترک کنی
کاش دستگاه دلم شور نبود
دل معشوقه ی من کور نبود
کاش تیر زِ کمان جسته ی او
می نشست بر دل تاریک عدو
کاش شمشیر غمت تیز نبود
بخت برگشته ی من ناچیزنبود
کاش گِرد سر تو می گشتم
از رَه رفته ی خودسوی توبرمی گشتم
کاش جانم زِتنم دور نبود
عقده ی دیدن تو کورنبود
....
نظرات شما عزیزان:
امیر علی بابایی 
ساعت18:04---24 شهريور 1392
دوست عزیز ...
وقتی یه شعر یا مطلبی رو از یه وبلاگ بر می دارن از نویسنده یا شاعرش اجازه می گیرن یا زیر مطلب منبعشو میارن